ویژه نامه ویژه‌ای درگذشت واصف باختری

شعری در رثای چکادنشین ادبیات معاصر افغانستان، بزرگ­مرد علم و فرهنگ هنر معاصر کشور- استاد واصف باختری

این شعر را تقدیم می‌کنم به هشتاد و یک سال استواری آن «تک درخت پیر» استاد واصف باختری

‏هشتاد و یک درخت

‏هشتاد و یک بهار

‏هشتاد و یک ترانهٔ غمگینِ استوار

‏از پا فرو نشست

‏مردی که مِهر را بر قله‌های شب‌زدهٔ ما بلند کرد

مردی که شانه‌های ستبرش

‏البرزِ پیر بود

‏مردی که کوه بود ولی ناگزیر بود

‏از پا فرو نشست

‏هشتاد و یک پرنده به ناگاه پر زدند

‏هشتاد و یک درخت تهی ماند از صدا

‏هشتاد و یک بهار زمستان شد و شکست

‏او راز مرگ را

‏پیش از فرا رسیدن آن درک کرده بود

‏وقتی سکوت کرد

‏دیگر سخن نگفت!

‏تا ما سکوت…

این جبر انتهای زمان را

‏این ناگزیر‌فاجعهٔ سرنوشت را…

‏افسوس می‌خورم که ندانستیم

‏استاد مُرد

‏درخت و بهار مُرد

‏هشتاد و یک پرندهٔ امیدوار مُرد

‏از باختر فرا شد و در کشوری غریب

‏مانند یک ستارهٔ دنباله‌دار مُرد

روح‌الامین امینی

نظر دهید