هربار که موهای تو در باد رها نیست
انگار که این منطقه خوشآب و هوا نیست
چشمان تو چنگیز ترین حالتِ ظلم است
عاشقنشدن پیش تو در طاقت ما نیست
ما را بکش ای دوست که در مملکت عشق
کشتار مجاز است؛ ولی ظلم روا نیست
بانو! غزلم ناقص و خام ست، ببخشید!
این شعر، برازندهی چشمان شما نیست
این خصلت عشق است که آرام ندارم
تقصیر دل تنگِ من و فاصلهها نیست
چندیست که در وقت نماز، این دلِ غافل
از وسوسهی چشم تو سرگرم خدا نیست
هرجا که مرا غرقِ مناجات کسی دید
آن دکلمهی شعر جدید است، دعا نیست
“احمدشعیبامیری”