بوی سرب

100.00 ؋

بوی سرب

احساس خستگی می‌کرد، زیاد راه نرفته بود اما احساس سنگسنی می کرد غیر از خودش کسی دیگری نیز با او بود. حضور ناخودآگاه و قابل ملاحظه. در نمیه راه طی آن حضور سنگین به او لبخند زده بود و انگار روی صورت‌اش مواد مذاب ریخت; پوست صورت‌اش کم کم خود را جمع کرد تا وقتی که پوست از دو بغل صورت چون مل مل شده و تمام گوشت وخون دور تا دور بینی و دهنش تجمع کرد. اشک‌هایش که بالای صورت‌اش ریخت مثل این بود که آّ سرد بالای آهن گداخته بریزد، جز.. جز…

توضیحات تکمیلی

نام کتاب

بوی سرب

سال چاپ

1384

شماره گان

500 جلد

طرح جلد

عصمت الله احراری

ناشر

انجمن ادبی هرات

نقد و بررسی‌ها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “بوی سرب”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *